گریز رنگ خیال

ساخت وبلاگ
با سلام و درود بر شما.   بهاریه نوشتن از قدیم در سنت ادبی ایران رایج بوده است. من هم چند سالی برای خودم می نوشتم. الته نوشته های من را هیچ کس جز خودم نمی خواند. اما همان نوشتن هم برای خودش عالی داشت و خوب صد البته که هنوز هم دارد و حتی تا سالهای سال هم خواهد داشت. بهار را من به لطافت بارانش می شناسم و اصلا آن قدر دوست دارم وقتی باران می بارد و من خیس می شوم. آن قدر زیر باران راه رفتم که سینوزیتمن هم دوباره فعال شد. اما فدای سرم. مهم این است از آن چیزی که دوست داشتم لذت بردم. نمی دانم هرچقدر فکر می کنم تا یکی از آن خاطات را به خاطر بیاورم با انبوهی از تصاویر در هم روبه رو می شوم. آن قدر که در تامای آن خاطارت گم می شوم. آن قدر که گاهی اوقات از همه ی آن ها یک تصویر را انتخاب می کنم و بعد در گوشه ای آرام به آن تصویر خیره می شوم. حالا هم از همان بهار می خواهم بنویسم. اما قبول کن نوشتن از بهار خیلی فشار به ذهن نمی خواهد. آدمی زاد تا چشمامش را می بندد خاطرات بهاری در مقابل چشمانش پرواز می کنند/ مثل خود من. مثل همان لحظه های ناب راه رفتن زیر باران. آن لحظه هایی که برای خودم خلوت می کردم و می نوشتم و حالا هم نوشتن برای من همان حکایت را دارد گریز رنگ خیال...
ما را در سایت گریز رنگ خیال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : unkamala بازدید : 133 تاريخ : سه شنبه 3 خرداد 1401 ساعت: 4:45